پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

پارمیس کوچولو

14

از دیشب داره اسم منو ادا می کنه. چیزی که خیلی منتظرش شدم: سو وو ! سو وو! تلفظ بعضی کلماتش هم بهتر شده : شینا: سینا ماشین تشت: کش مو نازی: راضی ( مامان جون) شی دی: صدی(مامان جون) ماجون: مامان جون(جدیده) با جون :بابا جون (جدیده) جوجه آجی داداش . . .  
6 تير 1391

12

انگول: انگور و حبه انگور نَخام: نمیخوام ببل: بغل، بغلم کن پابیس: پارمیس اسب گیگیلی: قلقلی، قلقلک گوغ: دوغ امین ای مان: ایمان آمادس: آماده شدن، یا آماده بشیم بریم دده بَن گول: پنگول، پیشی برنامه کودک اَخ: یخ اد دال: یخچال دنگال: چنگال مَشین: ماشین  
30 خرداد 1391

11

  قربونت بشم مادر...تو کی یاد گرفتی اینجوری حرف بزنی که من نفهمیدم؟؟؟ مامایی بابایی دایی عمویی علی!!!! امان: سامان اینا: سینا جوجویی اب بازی امام: حمام ایاط: حیاط عبض: عوض ،وقتی میخواد لباس یا پمپرزش رو عوض کنم. دیااااااا: نیا(اینو انقده خوشگل و کشیده و با ناز می گه که می خوام اون لحظه بخورمش.) اینت: این اینتی: این یکی ایه دا: اینجا باس: بازش کن. مایی: ماهی کوکو موس: موز باس: ماست چوف چوف: چوب شور عددهایی که بلده و با ناز اداشون می کنه: دوووووووووو، شار، بنچ، شیش، افت، اشت، نو، ده! به ترتیب: دو، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه ، ده. رنگایی که میشناسه: زرد، قرمز، آّبی، بنفش، نارنجی، سبز،سرمه ...
22 خرداد 1391

10

امروز پارمیس رو بردم واسه واکسن ١٨ ماهگی اش. با اینکه زود رسیدیم ولی نی نی های زیادی قبل از ما بودن که پارمیس خانوم واکسن زدن همه شونو تماشا کرد و گریه ها و جیغ هاشونو شنید. هر کاری کردم از اتاق بیرون ببرمش ، نتونستم. بین اون نی نی ها هم تقریبا تنها کسی بود که موقع گرفتن قد و وزن گریه زاری راه ننداخت. تازه کلی هم ذوق کرد که می خواد رو صندلی نی نی ها (ترازوی مخصوص) بشینه. ولی وقت واکسن...مث ماهی از تو دست من لیز می خورد. من و پرستار مرکز ٢ نفری از پسش بر نمی اومدیم که بی حرکت نگهش داریم. بعد از واکسن هم کلی گریه کرد و با چشای اشک آلود یه چیزایی به من می گفت مثل گله و شکایت. شاید یعنی : آخه چرا منو آوردی اینجا که اوف بشم؟؟؟ ...
20 فروردين 1391

9

پارمیس گاهی که یه قلم و کاغذ دستش می دم شروع می کنه به خط خطی کردن و خوندن: تِش تِش دو اب...( چش چش دو ابرو) دیروز دو تا چرخ کوچولو رو که مال لگوهای اسباب بازیش بود ، یکی یکی گذاشت جلوش رو قالی ، کنار هم با کمی فاصله و خوند: تِش تِش دو اب..(چش چش دو ابرو)  
18 فروردين 1391

8

من: پارمیس، بابا کو؟ پارمیس: نیس! من: کجا رفت؟ پارمیس: اَفت دَدَه! من: ما هم بریم دَدَه؟ (پارمیس میخنده، یعنی بریم) من: کجا بریم مادر؟ پارمیس: تا تا عباس!  
16 فروردين 1391

7

هرچی دستش میدی ، میگه :شی ! مث یه سوت کوچولو! یعنی مرسی. نفهمیدم کی مرسی گفتن رو یاد گرفته. همون طوری که نزدیک یه ماه پیش اتفاقی متوجه شدم هر کی از میدان دیدش خارج میشه، میگه اَعفت. یعنی رفت! از کی؟ نمی دونم. فقط منم که می فهمم وقتی میگه شی، منظورش جیشه یا شیر یا مرسی. من یه مادرم...  
22 بهمن 1390

5

یه هفته است سرما خوردگی پارمیس کلافه ام کرده، غذا نخوردنش که دیگه قوز بالا قوزه. رقصیدنش وارد فاز جدیدی شده. تا حالا فقط دستاشو تکون میداد، مدتیه پاهاشم خم و راست میکنه و اون وسط یه چرخی هم میزنه. مدل کتاب خوندنش هم فرق کرده . توی هر صفحه مکث بیشتری می کنه و دستش رو روی همه سطر های کتاب میذاره و با صدای بلند مثلا می خونه. ...می ترسم مامان خوبی نباشم براش.  
14 دی 1390

5

پارمیس خانم بد اخلاق مدتیه که یاد گرفته قهر کنه. روشو برمیگردونه. اونم با اخم. بعد یه هو راهشو می گیره و با سرعت تا جایی که ممکنه دور میشه. آخر سر هم یه نیگا میکنه ببینه من در چه حالم. یا دراز میکشه و پیشونیش رو با قهر و یه جیغ خیلی کوتاه میذاره رو زمین. یا اگه دراز کشیده باشه ، کلا برمیگردونه بدنش رو به سمت مخالف من. موندم چه کنم با این عادتش!
6 آذر 1390