پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

پارمیس کوچولو

10

امروز پارمیس رو بردم واسه واکسن ١٨ ماهگی اش. با اینکه زود رسیدیم ولی نی نی های زیادی قبل از ما بودن که پارمیس خانوم واکسن زدن همه شونو تماشا کرد و گریه ها و جیغ هاشونو شنید. هر کاری کردم از اتاق بیرون ببرمش ، نتونستم. بین اون نی نی ها هم تقریبا تنها کسی بود که موقع گرفتن قد و وزن گریه زاری راه ننداخت. تازه کلی هم ذوق کرد که می خواد رو صندلی نی نی ها (ترازوی مخصوص) بشینه. ولی وقت واکسن...مث ماهی از تو دست من لیز می خورد. من و پرستار مرکز ٢ نفری از پسش بر نمی اومدیم که بی حرکت نگهش داریم. بعد از واکسن هم کلی گریه کرد و با چشای اشک آلود یه چیزایی به من می گفت مثل گله و شکایت. شاید یعنی : آخه چرا منو آوردی اینجا که اوف بشم؟؟؟ ...
20 فروردين 1391

9

پارمیس گاهی که یه قلم و کاغذ دستش می دم شروع می کنه به خط خطی کردن و خوندن: تِش تِش دو اب...( چش چش دو ابرو) دیروز دو تا چرخ کوچولو رو که مال لگوهای اسباب بازیش بود ، یکی یکی گذاشت جلوش رو قالی ، کنار هم با کمی فاصله و خوند: تِش تِش دو اب..(چش چش دو ابرو)  
18 فروردين 1391

8

من: پارمیس، بابا کو؟ پارمیس: نیس! من: کجا رفت؟ پارمیس: اَفت دَدَه! من: ما هم بریم دَدَه؟ (پارمیس میخنده، یعنی بریم) من: کجا بریم مادر؟ پارمیس: تا تا عباس!  
16 فروردين 1391

7

هرچی دستش میدی ، میگه :شی ! مث یه سوت کوچولو! یعنی مرسی. نفهمیدم کی مرسی گفتن رو یاد گرفته. همون طوری که نزدیک یه ماه پیش اتفاقی متوجه شدم هر کی از میدان دیدش خارج میشه، میگه اَعفت. یعنی رفت! از کی؟ نمی دونم. فقط منم که می فهمم وقتی میگه شی، منظورش جیشه یا شیر یا مرسی. من یه مادرم...  
22 بهمن 1390

5

یه هفته است سرما خوردگی پارمیس کلافه ام کرده، غذا نخوردنش که دیگه قوز بالا قوزه. رقصیدنش وارد فاز جدیدی شده. تا حالا فقط دستاشو تکون میداد، مدتیه پاهاشم خم و راست میکنه و اون وسط یه چرخی هم میزنه. مدل کتاب خوندنش هم فرق کرده . توی هر صفحه مکث بیشتری می کنه و دستش رو روی همه سطر های کتاب میذاره و با صدای بلند مثلا می خونه. ...می ترسم مامان خوبی نباشم براش.  
14 دی 1390

5

پارمیس خانم بد اخلاق مدتیه که یاد گرفته قهر کنه. روشو برمیگردونه. اونم با اخم. بعد یه هو راهشو می گیره و با سرعت تا جایی که ممکنه دور میشه. آخر سر هم یه نیگا میکنه ببینه من در چه حالم. یا دراز میکشه و پیشونیش رو با قهر و یه جیغ خیلی کوتاه میذاره رو زمین. یا اگه دراز کشیده باشه ، کلا برمیگردونه بدنش رو به سمت مخالف من. موندم چه کنم با این عادتش!
6 آذر 1390

4

پارمیس خانوم من مدتهاست که گوشی تلفن یا موبایل رو تو دستش می گیره و نزدیک گوشش میبره و بعد از چند تا ایا ایا (الو الو) گفتن شروع می کنه به حرف زدن. حرفایی که فقط خودش می فهمه چی هستن. دیشب دقت کردم دیدم داره قدم میزنه و با موبایل بابایی مثلا صحبت میکنه و بعد از طی چند قدم سر و ته می کنه و صحبت کنان مسیر رو بر می گرده!!! در ضمن دیشب موقع خط حطی کردن کاغذایی که جلوش بود چشم چشم دو ابرو می خوند. البته بیشر میشه گفت آهنگ چش چش دو ابرو رو اجرا می کرد. امروز هم که براش تاب تاب عباسی می خوندم بعد از من تکرار می کرد: تا ..تا...ابا...داره زبون وا می کنه دخترکم.
27 آبان 1390